نه گفتنی !
نه گفتنی !

نه گفتنی !

بودن تو آرزومه

دیشب شب آرزوها بود و هر کسی یه آرزویی داشت .. آرزوی منم تو بودی عزیز دلم .. دیشب وقتی تو ایوون گلخونه روی تخت دراز کشیده بودم و ستاره ها بالای سرم سوسو می زدن من فقط داشتم به تو فکر می کردم ..  

این روزا پره دلشوره و اضطراب و استرسم ... همش منتظر خبرم ..خدایا به بزرگی و جلال و جبروتت قسمت می دم همه چیز رو ختم به خیر کن ...  

خاطرات تو رو

چه خوب چه بد حک می کنم

توی تنهاییام فقط به تو فکر می کنم 

 

نوستالژی نوشت : حالا نمی شد تو این هاگیر واگیر مایکل جکسون نمیره ؟ یکی دیگه از نوستالژیای زندگیم از بین رفت با مردنش !!!‌ 

 

در مورده پست قبل :‌ فکر کنم تو اردیبهشت بود که یه شبه جمعه از سینما ۳ فیلمی رو گذاشت راجع به یه زندانی و توطئه ای که علیه اش شکل گرفته بود و باعث شده بود که ۱۰ سال از بهترین سالهای عمرشو به خاطر یه درگیری تو زندان سپری کنه و وقتی که داشت به روزهای آزادیش نزدیک می شد باز یه توطئه جدید داشت شکل می گرفت .. اون زندانی یه قانون داشت تو زندگیش به اسمه قانونه ب.الف.نون یعنی به کسی اعتماد نکن  ... این روزا به شدت ضرورت این قانون رو دارم با گوشت و پوستم لمس می کنم !!!  

 

یاد باد آن روزگاران یاد باد :‌ عزیزم اگه دوباره با هم بریم بلینگ اصلاْ مهم نیست که زنی بخواد بهت شماره بده یا اگه بازم با هم بریم سفره خونه دیگه برام مهم نیست که دختری بلند بلند شماره اشو برات بگه یا هی نگات کنه .. از این به بعد فقط و فقط برای من مهم اینه که تو باشی .. مهم اینه که یه اریبهشت دیگه بیاد و تو اینجا باشی حتی اگه بدون من بری کاشان ! 

قول میدم دیگه دیونه نشم و فکرای سیاه رو راه ندم تو ذهنم ... فقط بیا ... دیگه نفس کشیدنم تو این هوا بدون تو برام سخت شده  

 

متفاوت  : ‌یه جمعه متفاوت روزیه که رژانو ساعت ۴:۴۰ صبحش زنگ بزنه به موبایلت و بعدش ۲ بار برات اس ام اس بده که اشتباه شده .. این در حالیه که وبلاگشم آپ نمی کنه و آخرین پستشم تا حدودی نگران کننده است .. هیچ معلومه کجایی تو دختر جون ؟ 

یه جمعه متفاوت روزیه که پره از استرس و دلشورست به خاطره فکرای جور واجور 

یه جمعه متفاوت درست روزیه مثل امروز با بوی کار اونم از نوع دردسر سازش

نظرات 6 + ارسال نظر
نونوش جمعه 5 تیر 1388 ساعت 15:06

یاپراک؟؟؟؟؟؟؟؟عزیزم ارزو میکنم به ارزوت برسی
من اینقدر ح.اسم پرته این روزا که نفهمیدم شب رغایب گذشت .اشکال نداره امشب ارزو کنم؟‌:)
راستی یاپراک یه چیزی واقعا مایکل جکسون مرده؟؟؟؟؟ من نشنیدم.الان این جا خوندم شوکه شدم :((((

golbarg جمعه 5 تیر 1388 ساعت 15:22

salam azizam bavar kon weblageto mikhunam faghat nemidunam chera hese kament gozarim inghdr oft karde
sharmandatam

manam emruz shenidam maykel jakson morde shooke shodam

الهام شنبه 6 تیر 1388 ساعت 08:38

یاپراک وبلاگ جدیدم اینه
http://ea-msh.persianblog.ir/
حدس میزدم معنی اسمت اینه ااااااااا.آخه عسیسم چرا دلتنگی فدات شم...نگو دلم می گیره آخه می دوستمت گلم..منم دیشب از tv persia زندگینامه اش رو دیدم ...و اون آهنگش که فوق العاده بود واس کمک به آدمای دنیا.گلبرگم منم امشب شب آرزوها رو یادمم رفت کلی سوال دارم اما اینجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

منو با این اسم بلینک گلم.
یاپراکم حال ددی یهتره.اینجا نمی نیسم چون یه سری مسائل پیش اومد که باس خصوصی بهت بگم گلکم....

من شنبه 6 تیر 1388 ساعت 14:39 http://www.arrazz.blogfa.com

گلم انشالله به مراد دلت برسی.
خوشبخت باشی.بوس

پانتی یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 09:37 http://pantijoon.persianblog.ir/

یاپراک جونم پس کی از تنهایی درمیای؟ بیتان کی برمیگرده؟ ایشالله هر آرزویی که کردی، اگه به صلاحته بهش برسی عزیزم. ضمنا اینقدر روی این بیتان حساس نباش. بابا دموکراتیک فکر کن! دِهَه!! مهم اینه که فعلا در حال حاضر، اون مال توئه و به تو عشق میورزه!! دیگه چرا اینقدر میترسی؟(هرچند که خودت میدونی من با این مساله، مشکل دارم، ولی چه کنم که به خاطر دل تو مجبورم روی عقاید خودم پنجول بکشم!!! خراب رفیقیم دیگه، چه کنیم؟!!!!غششششششش)
خلاصه که ناراحت نباش عزیزم! هرچی بیشتر دلت تنگ بشه براش، لذتِ بودنش برات بیشتر میشه! به سوغاتیهای رنگ و وارنگی که قرار برات بیاره فکرکن!!(چشمکککک)
میبوسمت و شاااااااااد باشی(بازم مرده شور این بلاگ اسگای رو ببره که آیکون نداره!!! نیشششش)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد