نه گفتنی !
نه گفتنی !

نه گفتنی !

من و دنیا با هم به دورت می چرخیم

 

نمی دونم قصه عینکم کلاس اول دبیرستان رو یادتون یا نه ؟ همون قصه ناتورالیستی در مورد ضعیف بودن چشم یه پسر .. 

 تا وقتی عینکی نباشی نمی تونی عمق احساس پسرک رو بعد از اولین باری که عینک زده و برگای درخت رو جدا جدا دیده بفهمی ... حالا شده حکایت ما که بعد از  11 سال همنشینی با کامپیوتر و اینترنته دایال آپ الان۵-۶ ساعته که adsl ام وصل شده و تازه دارم می فهمم که اینترنت یعنی چی .. دانلود آهنگ و عکس یعنی چی .. وب کم فرستادن یعنی چی و خلاصه که به به عجب نعمتیه این adsl  

هیچ باورم نمیشه که 71  روز از سال 89 گذشته و من توی همه ی این روزا فقط یه پست نوشتم .. یاده اولین وبلاگم  به خیر( راستش خودمم آدرسشو یادم رفته بود و چند روزه پیش بیتانم پیداش کرده بود و با کلی ذوق بهم گفت ..قربونش برم ) .. دورانی که هر روز بعد از دانشگاه زود خودمو می رسوندم پای نت و یه پست میذاشتم شایدم روزی 2 تا پست .. روزایی که پر از حرف بودم و به قول سحر خیلی حس داشتم که بنویسم اما انگشتام نمی کشیدن ..  

این روزا بیشتر ذهنم درگیره .. همه اش دنبال یه راهم برای کم کردن فاصله ای که بین من و بیتانمه .. دنبال یه فرشته مهربونم که با چوب جادوش و یه بی بی دی.. با بودی ..بو !!! منو ببره جایی که دوست دارم و زندگیمو عوض کنه ..  

 

 رامونا تو وبلاگش نوشته :

 ( دارم به این نتیجه می رسم آدمی که شاده همیشه شاده ، منتظر چیزی نیست تا بعد از رسیدن به اون خوشحال بودنو شروع کنه ، منتظر نیست کنکور بده بعد خوشحال بشه ، منتظر نیست درسش تموم شه ، منتظر نیست یه کار خوب پیدا کنه ، منتظر نیست لاغر شه یا چاق شه ، منتظر نیست ازدواج کنه یا بچه دار شه ...

آدمی هم که از اول خوشحال نباشه به همه ی خواسته هاشم که برسه باز ناراحته ) 

به خودم فکر می کنم .. به اینکه از اولش شاد بودم یا ناراحت ... نیما می گه دخترا تو هر موقعیت جدیدی که قرار می گیرن افسرده می شن حتی اگه سالها برای رسیدن به اون موقعیت تلاش کرده باشن .. فکر کنم راست می گه ... من الان افسرده و نا امیدم و منتظر یه معجزه ..  میشه برام دعا کنید ؟ کسی اطلاعاتی در مورد یه راه سریع برای گرفتن ویزای آلبانی سراغ نداره ؟ 

 

برای تو :  

 نزدیکتر بیا
نزدیکتر
پررنگتر!
 

نظرات 2 + ارسال نظر
گلبرگ دوشنبه 10 خرداد 1389 ساعت 10:49 http://golbarg4.blogfa.com

اره من عاشق اون قصه عینک بودم ولی مال پیش دانشگاهی بودها
adsl مبارک

نه گلبرگ جونم مال اول دبیرستان بود .. ببین توئ این لینک توضیح داده :
http://www.ghabil.com/article.aspx?id=356
لینک خود داستانم تو نوشته ام گذاشتم .
مرسی adsl خوب چیزیه ها ! :)

mojdeh جمعه 6 خرداد 1390 ساعت 20:04

SALAM MIKHAM BEDUNAM SHOMA BA YE ALBANIAEE EZDEVAJ KARDIN AGE ARE MANAM KOMAK KONID DARAM IN KARO MIKONAM LOTFAN MIKHAM YE CHIZAEE BEDUNAM

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد